سونا ایمانی طیبی؛ فیروزه زارع فراشبندی؛ حسن اشرفی ریزی
چکیده
مقدمه: تحقق رسالت آموزشی و پژوهشی اعضای هیأت علمی به عنوان اصلیترین سرمایه دانشگاه، با برخورداری از سواد اطلاعاتی میسر خواهد شد. برخورداری از سواد اطلاعاتی کافی در حوزه سلامت به دلیل جامعه هدف آن، اهمیت و ضرورت ویژهای دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت سواد اطلاعاتی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام شد.روش بررسی: ...
بیشتر
مقدمه: تحقق رسالت آموزشی و پژوهشی اعضای هیأت علمی به عنوان اصلیترین سرمایه دانشگاه، با برخورداری از سواد اطلاعاتی میسر خواهد شد. برخورداری از سواد اطلاعاتی کافی در حوزه سلامت به دلیل جامعه هدف آن، اهمیت و ضرورت ویژهای دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت سواد اطلاعاتی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام شد.روش بررسی: این مطالعه از نوع کاربردی بود و به روش پیمایشی صورت گرفت. نمونهها 160 نفر بودند که به روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامه تعدیل شده سواد اطلاعاتی Davarpanah and Siamak (DAS) بود که روایی آن در مطالعات پیشین توسط متخصصان کتابداری و اطلاعرسانی و پایایی آن نیز به کمک ضریب Cronbach¢s alpha با مقدار 83/0 تأیید گردید. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمونهای Independent t و ANOVA و ضرایب Spearman و Pearson) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافتهها: میانگین نمره سواد اطلاعاتی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، 7/11 ± 7/50 به دست آمد که حد متوسطی را نشان داد. همچنین، تفاوت معنیداری بین میانگین نمره سواد اطلاعاتی با متغیرهای جمعیتشناختی (جنسیت، دانشکده، رتبه علمی و سابقه کار) وجود نداشت.نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر، وضعیت متوسط سواد اطلاعاتی اعضای هیأت علمی را نشان میدهد. با توجه به اهمیت برخورداری از سواد اطلاعاتی مناسب و تأثیر آن بر آموزش و پژوهش در حوزه سلامت، لازم است تا برنامهها و آموزشهای لازم به منظور توسعه و رشد سواد اطلاعاتی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان اندیشیده شود.
نرگس قربانی؛ مرجان مومنی؛ راهب قربانی؛ فهیمه بابالحوائجی
چکیده
مقدمه: شبکههای اجتماعی علمی با افزایش تعامل میان محققان، از طرفی باعث افزایش سرعت انتقال اطلاعات و از سوی دیگر، منجر به پویایی و شناسایی آنها و تولیدات علمیشان میشود. با توجه به اهمیت حضور محققان در چنین شبکههایی، هدف از انجام مطالعه حاضر، تعیین میزان حضور و استفاده اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی سمنان از این نوع شبکهها ...
بیشتر
مقدمه: شبکههای اجتماعی علمی با افزایش تعامل میان محققان، از طرفی باعث افزایش سرعت انتقال اطلاعات و از سوی دیگر، منجر به پویایی و شناسایی آنها و تولیدات علمیشان میشود. با توجه به اهمیت حضور محققان در چنین شبکههایی، هدف از انجام مطالعه حاضر، تعیین میزان حضور و استفاده اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی سمنان از این نوع شبکهها بود.روش بررسی: در این پژوهش مقطعی- توصیفی- تحلیلی، 154 عضو هیأت علمی دانشگاه که از اردیبهشت تا شهریور سال 1395 در دانشگاه حضور داشتند، وارد مطالعه شدند. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی و پایایی آن مورد تأیید قرار گرفت. دادهها با استفاده از آزمونهای 2c و Fisher exact در نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید.یافتهها: 122 نفر پرسشنامه را تکمیل کردند و عودت دادند. 8/59 درصد (73 نفر) اعضای هیأت علمی حداقل در یکی از شبکههای اجتماعی علمی عضو بودند. ارتباط معنیداری بین عضویت در ResearchGate و مرتبه علمی مشاهده گردید (037/0 = P)؛ به طوری که عضویت اعضای با مرتبه علمی مربی، کمتر از عضویت اعضای دارای مرتبه استادیاری، دانشیاری یا بالاتر بود. شایعترین دلیل استفاده از شبکههای اجتماعی علمی، دنبال کردن فعالیتهای سایر پژوهشگران و شایعترین دلیل عدم استفاده، کمبود وقت عنوان شد. همچنین، ارتباط معنیداری بین عدم مهارت کافی در بازیابی اطلاعات و مرتبه علمی وجود داشت (004/0 = P)؛ به گونهای که درصد بالایی از اعضای هیأت علمی مربی (5/38 درصد) اظهار نمودند که مهارت کافی را در بازیابی اطلاعات ندارند.نتیجهگیری: استفاده از شبکههای اجتماعی علمی موجب افزایش رؤیتپذیری بروندادهای علمی و به دنبال آن، افزایش استناد به تولیدات علمی مؤسسه خواهد شد که ارتقای سطح پژوهشهای دانشگاه را به همراه خواهد داشت.
عاطفه کلانتری؛ فهیمه کرمانشاهانی؛ عفت ملکی فرد
دوره 11، 7 (ویژهنامه مدیریت سلامت و فناوری) ، اسفند 1393، ، صفحه 820-829
چکیده
مقدمه: بررسی تولیدات علمی، ابزار مناسبی برای شناخت وضعیت گذشته و سیاستگذاری و برنامهریزی صحیح فراهم میآورد. هدف پژوهش حاضر تعیین الگوهای انتشار مقاله و رفتار استنادی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی قزوین بود. روش بررسی: در این مطالعه تحلیلی، 179مقاله که در بازه زمانی اول جولای 2008 تا پایان ژوئن 2010 میلادی با همکاری حداقل یکی از ...
بیشتر
مقدمه: بررسی تولیدات علمی، ابزار مناسبی برای شناخت وضعیت گذشته و سیاستگذاری و برنامهریزی صحیح فراهم میآورد. هدف پژوهش حاضر تعیین الگوهای انتشار مقاله و رفتار استنادی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی قزوین بود. روش بررسی: در این مطالعه تحلیلی، 179مقاله که در بازه زمانی اول جولای 2008 تا پایان ژوئن 2010 میلادی با همکاری حداقل یکی از اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی قزوین تألیف شده، با روشهای کتابسنجی و تحلیل استنادی بررسی شدهاند. دادههای گردآوری شده در قالب فایل Excel ذخیره شده و با روشهای آماری توصیفی شامل محاسبه فراوانی و درصد فراوانی تحلیل شدهاند. یافتهها: 3/66 درصد کسانی که در تألیف مقالات مشارکت داشتهاند، استادیار و 3/64 درصد از آنها مرد بودند. 2/66 درصد از آنها در دانشکده پزشکی اشتغال داشتند. 6/15درصد از مقالات درInformation Sciences Institute(ISI) نمایه شده و 86 درصد مقالات پژوهشی و 8/2درصد مروری بودند. 2/86 درصد از استنادها مقالات مجلات و زبان 8/92درصد آنها انگلیسی بود. نیمه عمر استناد 9 سال محاسبه گردید. نتیجهگیری: 8/56 درصد اعضای هیأت علمی در تألیف هیچ مقالهای مشارکت نداشتهاند؛ نسبت مشارکت زنان، دانشیاران و مربیان و شاغلین دانشکدههای پرستاری و مامایی، بهداشت و پیراپزشکی و دندانپزشکی پایینتر از حد انتظار است؛ لذا اقدامات زیر ضروری است: 1) شناسایی عوامل مشارکت پایین گروههای مذکور و ایجاد و تقویت انگیزههای لازم در ایشان؛ 2) آموزش چیستی ISI و چرایی لزوم انتشار مقاله در آن 3) آموزش نحوه نگارش مقالات مروری؛ و 4) اشتراک دورههای حداقل 9 ساله مجلات انگلیسی. واژههای کلیدی: نشریات؛ نشر؛ مقاله؛ هیات علمی؛ دانشگاهها؛ علم سنجی، استناد
ملیحه نیک کار؛ نیلوفر برهمند
دوره 11، شماره 4 ، آبان 1393، ، صفحه 454-463
چکیده
مقدمه: همکاری علمی بینالمللی یکی از زاویههای مهم همکاری علمی است که بررسی خصوصیات آن در میان محققان میتواند جنبههای تازهای از رفتارهای ارتباط علمی آنها را روشن نموده و در تدوین سیاستگذاریها، مدیریت استراتژیک پژوهش و تسهیل همکاری به کار گرفته شود. در این راستا، هدف پژوهش حاضر تعیین همکاری علمی بینالمللی اعضای هیأت ...
بیشتر
مقدمه: همکاری علمی بینالمللی یکی از زاویههای مهم همکاری علمی است که بررسی خصوصیات آن در میان محققان میتواند جنبههای تازهای از رفتارهای ارتباط علمی آنها را روشن نموده و در تدوین سیاستگذاریها، مدیریت استراتژیک پژوهش و تسهیل همکاری به کار گرفته شود. در این راستا، هدف پژوهش حاضر تعیین همکاری علمی بینالمللی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز بوده است. روش بررسی: روش پژوهش حاضر تحلیل استنادی و نوع مطالعه کاربردی بوده است. این مطالعه بر روی مقالات جستجو شده در پایگاه استنادی Web of Science در بازه زمانی سالهای 2011- 2005 میلادی انجام گرفته است. پس از بررسی و پالایش در برنامه Excel در نهایت تعداد 338 مقاله به دست آمد. یافتهها با استفاده از آمار توصیفی ( نمودارهای فراوانی) و آمار استنباطی (ضریب همبستگی اسپیرمن) در نرمافزار Excel تحلیل شد. یافتهها: تعداد کل مقالات تألیف مشترک همکاری بینالمللی در طول دوره مورد بررسی 338 عدد بوده است که برابر با 6/11 درصد کل مقالات نمایه شده در Web of Science (2893 عدد) بوده است. ضریب همبستگی اسپیرمن نشاندهنده رابطهای مثبت میان نرخ رشد کل مقالات با مقالات تألیف مشترک بینالمللی است (344/0rs= )0 بیشترین همکاری به ترتیب با ایالات متحده آمریکا، استرالیا و انگلستان بوده است. در مجموع 313 عضو هیأت علمی دانشگاه شیراز در چرخه تألیف مشترک بینالمللی فعالیت داشتهاند. نتیجهگیری:به طورکلی میتوان گفت روند تألیفات مشترک بینالمللی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز در دوره مورد بررسی رو به افزایش بوده است. در عین حال، نسبت مقالات تألیف مشترک بینالمللی در مقایسه با کل مقالات پایین است. از طرف دیگر، معنیدار نبودن رابطه میان افزایش تولیدات علمی و افزایش همکاریها میتواند حاکی از آن باشد که رشد کل مقالات الزاماً معلول رشد مقالات تألیف مشترک بینالمللی نیست. عکس این رابطه نیز میتواند صحیح باشد.
سعید رجایی پور؛ سوسن بهرامی؛ اعظم کمالی دولتآبادی؛ احمد شعبانی
دوره 10، شماره 4 ، آبان 1392، ، صفحه 619-626
چکیده
مقدمه: دانشگاهها اصلیترین مؤسساتی هستند که سرمـایهی دانش را در نیروی کار ایجـاد میکنند و میتوانند اقتصاد دانش محور را حمایت کنند. این مقاله درصدد تعیین رابطهی بین کاربست مؤلفههای مدیریت دانش با عملکرد آموزشی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال تحصیلی 91-1390 بود. روش بررسی: روش پژوهش توصیفی- همبستگی و جامعهی ...
بیشتر
مقدمه: دانشگاهها اصلیترین مؤسساتی هستند که سرمـایهی دانش را در نیروی کار ایجـاد میکنند و میتوانند اقتصاد دانش محور را حمایت کنند. این مقاله درصدد تعیین رابطهی بین کاربست مؤلفههای مدیریت دانش با عملکرد آموزشی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال تحصیلی 91-1390 بود. روش بررسی: روش پژوهش توصیفی- همبستگی و جامعهی آماری شامل اعضای هیأت علمی (643 نفر) و دانشجویان آنان (7006 نفر) در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود. حجم نمونهی اعضای هیأت علمی 240 نفر و دانشجویان 1120 نفر بودند که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی- طبقهای متناسب با حجم انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامههای محققساختهی کاربست مؤلفههای مدیریت دانش (ایجاد، ثبت، پالایش، انتشار و کاربرد دانش) و عملکرد آموزشی بود که روایی ابزارها با استفاده از روایی صوری و محتوایی و پایایی آنها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ (87/0=r1) و (92/0=r2) محاسبه گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخهی 18 و آزمون t، ANOVA و رگرسیون چند متغیره صورت گرفت. یافتهها: بین ایجاد، پالایش، انتشار و کاربرد دانش با عملکرد آموزشی در سطح (05/0P<) رابطهی چندگانهی معنیدار وجود داشت. همچنین ضرایب بتا بین کاربست مؤلفههای مدیریت دانش با عملکرد آموزشی از نظر آماری معنادار بود (000/0 = P). ضریب همبستگی چندگانه 269/0 و ضریب تعیین اصلاح شده 20/7 بود. بنابراین 0/27 درصد از تغییرات مربوط به واریانس عملکرد آموزشی تحت تأثیر کاربست مؤلفههای مدیریت دانش بود و بین آنها همخطی وجود نداشت و بنابراین مدل رگرسیون معنیدار بود. بین میانگین نمرات مدیریت دانش از دیدگاه اعضای هیأت علمی برحسب مشخصات دموگرافیک تفاوت معنیدار وجود نداشت، ولی بین عملکرد آموزشی اعضای هیأت علمی برحسب جنس و مرتبهی علمی تفاوت معنیدار بود. نتیجهگیری: مدیریت دانش به عنوان ابزار کلیدی مدیریت قرن جدید، راهبردی سیستماتیک بوده و فرآیندهای تعریف، دستیابی، انتقال و بهکارگیری اطلاعات و دانش توسط افراد سازمانهای آموزشی است که موجب ایجاد نوآوری، توانایی رقابت و ارتقای بهرهوری میشود و ضمن کمک به حل مشکل، تصمیمگیری، برنامهریزی راهبردی، یادگیری پویا از زوال داراییهای ذهنی جلوگیری کرده به آگاهی سازمانهای آموزشی میافزاید و انعطافپذیری آنها را افزایش میدهد. واژههای کلیدی: مدیریت دانش؛ ارزیابی عملکرد؛ اعضای هیأت علمی؛ دانشگاهها
سید حمیدرضا شاوران؛ سعید رجایی پور,؛ ایرج کاظمی,؛ بی بی عشرت زمانی
دوره 9، شماره 7 ، اسفند 1391، ، صفحه 958-968
چکیده
م
قدمه: دانشگاهها و اعضای هیأت علمی آنها مسؤول تربیت دانشجویانی هستند که مسؤولیتهای اجتماعی موجود در جامعه را بر عهده میگیرند. برای تحقق اهداف جامعه و دانشگاه، اعضای هیأت علمی باید به رؤسای خود، همکاران و دانشجویان اعتماد کنند. اعتماد، باور استادان به قابلیتهای جمعی را در پی خواهد داشت و موجب خودکارامدی جمعی اعضای هیأت ...
بیشتر
م
قدمه: دانشگاهها و اعضای هیأت علمی آنها مسؤول تربیت دانشجویانی هستند که مسؤولیتهای اجتماعی موجود در جامعه را بر عهده میگیرند. برای تحقق اهداف جامعه و دانشگاه، اعضای هیأت علمی باید به رؤسای خود، همکاران و دانشجویان اعتماد کنند. اعتماد، باور استادان به قابلیتهای جمعی را در پی خواهد داشت و موجب خودکارامدی جمعی اعضای هیأت علمی خواهد شد. هدف این مطالعه، شناسایی نقش اعتماد در خودکارامدی جمعی اعضای هیأت علمی دانشگاههای منتخب دولتی شهر اصفهان بود.
روش بررسی: مطالعهی حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود که در آن 261 نفر از اعضای هیأت علمی دانشگاههای اصفهان، علوم پزشکی و صنعتی اصفهان در سال تحصیلی90-1389، به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای متناسب با حجم انتخاب شدند. ابزارهای جمعآوری اطلاعات، پرسشنامههای استاندارد اعتماد سازمانی و محقق ساختهی خودکارامدی جمعی بودند و روایی صوری و محتوایی آنها توسط متخصصان تأیید شد و ضریب پایایی آنها به ترتیب 81/0 و 89/0 محاسبه گردید. بررسیهای آماری با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی و از طریق نرمافزار SPSS نسخهی 16 صورت گرفت. برای تحلیل دادهها از روشهای آماری همبستگی و رگرسیون چندگانه استفاده شد.
یافتهها: اعتماد و خودکارامدی جمعی اعضای هیأت علمی دانشگاههای اصفهان، علوم پزشکی و صنعتی اصفهان همبستگی معنیدار دارند(63/0 = r) و 65 درصد از تغییرات خودکارامدی جمعی آنها توسط اعتماد و مؤلفههای آن قابل پیشبینی میباشد. یافتهها حاکی از آن است که67 درصد از تغییرات خودکارامدی جمعی اعضای هیأت علمی دانشگاه اصفهان، تنها از طریق مؤلفههای اعتماد به همکاران و اعتماد به دانشجویان قابل پیشبینی است. تغییرات خودکارامدی جمعی توسط مؤلفهی اعتماد به دانشجویان، در دانشگاه علوم پزشکی به میزان 41 درصد قابل پیشبینی میباشد و در دانشگاه صنعتی اصفهان 69 درصد از این تغییرات از طریق مؤلفههای اعتماد به رئیس و اعتماد به همکاران، قابل پیشبینی است.
نتیجهگیری: اعتماد و خودکارامدی جمعی اعضای هیأت علمی همبستگی معنیداری دارند و خودکارامدی جمعی از طریق اعتماد و مؤلفههای آن قابل پیشبینی میباشد، بنابراین اهمیت ایجاد روابط و فضای سازمانی همراه با اعتماد برجسته میشود. در همین راستا، رؤسای دانشکدهها و دانشگاهها باید در زمینهی ترویج فرهنگ اعتماد همت گمارند و با ایجاد جو سازمانی مناسب، در پی انسجام، هماهنگی و تقویت باورهای خودکارامدی جمعی باشند. این اقدامات میتواند تسهیل و ایجاد بسترهای لازم برای موفقیت اعضای هیأت علمی و دانشجویان را فراهم کند.