ناهید جمالی؛ حبیب دانایی؛ محمد تقی امینی؛ اکبر حسنزاده؛ سید محمد حسن امامی
دوره 13، شماره 2 ، تیر 1395، ، صفحه 114-119
چکیده
مقدمه: ﺗﻔﻜﺮ راهبردی که معماری هنرمندانه استراتژی بر مبنای خلاقیت و فهم کسب و کار مدیران است، منجر به ﺧﻠﻖ اﺳﺘﺮاﺗﮋی مناسب در ﻣﺤﻴﻂ متلاطم ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر اﻣﺮوزی میشود. عدم موفقیت برنامههای راهبردی و تغییر سازمانی در بیش از نیمی از سازمانها میتواند این سؤال را در ذهن ایجاد کند که شاید عنصر مشترکی مسؤول این عدم موفقیتها باشد. ...
بیشتر
مقدمه: ﺗﻔﻜﺮ راهبردی که معماری هنرمندانه استراتژی بر مبنای خلاقیت و فهم کسب و کار مدیران است، منجر به ﺧﻠﻖ اﺳﺘﺮاﺗﮋی مناسب در ﻣﺤﻴﻂ متلاطم ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر اﻣﺮوزی میشود. عدم موفقیت برنامههای راهبردی و تغییر سازمانی در بیش از نیمی از سازمانها میتواند این سؤال را در ذهن ایجاد کند که شاید عنصر مشترکی مسؤول این عدم موفقیتها باشد. این مطالعه با هدف شناسایی ارتباط بین آمادگی سازمان برای تغییر و تفکر راهبردی مدیران بیمارستانهای تأمین اجتماعی اصفهان بر اساس مؤلفههای مدل Liedtka شامل عناصر تفکر سیستمیک، عزم فشرده، پیشروی بر اساس فرضیه سازی، فرصتطلبی هوشمندانه و تفکر در زمان پرداخت. روش بررسی: پژوهش حاضر یک تحقیق کاربردی تحلیلی و از نوع مطالعات همبستگی بود که با استفاده از پرسشنامه دو بخشی سنجش تفکر راهبردی (شامل 29 سؤال با ضریب Cronbach¢s alpha برابر با 3/87 درصد) و سنجش آمادگی به تغییر Dunhaim (شامل 18 سؤال با ضریب Cronbach¢s alpha برابر با 84 درصد) انجام شد. روایی پرسشنامه توسط متخصصان از طریق اعتبار محتوا مورد تأیید قرار گرفت. پژوهش بر روی همه 94 مدیر ارشد، میانی و عملیاتی بیمارستانهای تأمین اجتماعی اصفهان (به صورت سرشماری) در زمستان سال 1392 صورت گرفت و با نرخ بازگشت 85 درصد، 80 پرسشنامه پاسخ داده شده با استفاده از ضریب همبستگی Pearson و تحلیل رگرسیون در نرمافزار SPSS تجزیه تحلیل گردید. یافتهها: بین تفکر راهبردی (ضریب Pearson = 25/0، 02/0 > P) و عناصر آن طبق مدل Liedtka مشتمل بر تفکر سیستمیک (ضریب Pearson = 28/0، 01/0 > P)، عزم راهبردی (ضریب Pearson = 24/0، 03/0 > P) و فرصتطلبی هوشمندانه (ضریب Pearson = 22/0، 04/0 > P) مدیران و آمادگی برای تغییر رابطه معنیداری وجود داشت، اما بین متغیرهای پیشروی بر اساس فرضیه (ضریب Pearson = 18/0، 01/0 > P) و تفکر در زمان (ضریب Pearson = 10/0، 20/0 > P) با آمادگی برای تغییر مدیران رابطه معنیداری مشاهده نشد. نتیجهگیری: از آنجایی که ارتباط کلی معنیداری بین تفکر راهبردی و اغلب عناصر آن با آمادگی برای تغییر در مدیران وجود دارد، آموزش و توسعه تفکر راهبردی میتواند آمادگی به تغییر در مدیران سازمانها را بهبود بخشد.