سوسن بهرامی,؛ محمدحسین یارمحمدیان؛ سعید رجاییپور؛ حسنعلی بختیار نصرآبادی
دوره 9، شماره 6 ، اسفند 1391، ، صفحه 870-877
چکیده
مقدمه: امروزه نیروی انسانی مهمترین مزیت رقابتی برای سازمانها محسوب میشود. بنابراین مدیران دانشگاهها بایستی آگاه باشند که چگونه با این عامل استراتژیک برخورد کنند و استفادهی هر چه مؤثرتر از این مزیت رقابتی را بیاموزند. اما برای رویارویی با عدم اطمینان و پاسخ به محیط خارجی و یا نفوذ بر آن، نوآوری ابزاری ارزنده محسوب میشود. ...
بیشتر
مقدمه: امروزه نیروی انسانی مهمترین مزیت رقابتی برای سازمانها محسوب میشود. بنابراین مدیران دانشگاهها بایستی آگاه باشند که چگونه با این عامل استراتژیک برخورد کنند و استفادهی هر چه مؤثرتر از این مزیت رقابتی را بیاموزند. اما برای رویارویی با عدم اطمینان و پاسخ به محیط خارجی و یا نفوذ بر آن، نوآوری ابزاری ارزنده محسوب میشود. هدف این مطالعه، تعیین رابطهی ساده و چندگانهی کارکردهای مدیریت استراتژیک منابع انسانی با نوآوری اداری در دانشگاههای علوم پزشکی و غیر علوم پزشکی استان اصفهان بود.
روش بررسی: نوع مطالعه، توصیفی- همبستگی بود. جامعهی آماری این مطالعه شامل کلیهی اعضای هیأت علمی دانشگاههای دولتی استان اصفهان (1830 نفر) بود که با روش نمونهگیری طبقهای- تصادفی (480 نفر) انتخاب شدند. ابزار تحقیق، شامل پرسشنامهی کارکردهای مدیریت استراتژیک منابع انسانی و پرسشنامهی نوآوری اداری بود. پرسشنامهها از نظر روایی صوری و محتوایی تأیید شد و پایایی آنها با استفاده از ضریب Cronbach's alpha محاسبه گردید. تجزیه و تحلیل دادهها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی صورت گرفت.
یافتهها: میانگین نمرات کارکردهای مدیریت استراتژیک منابع انسانی و نمرات نوآوری اداری در دانشگاههای دولتی استان کمتر از حد متوسط بود. از طرفی، بین کارکردهای مدیریت استراتژیک منابع انسانی با نوآوری اداری همبستگی چندگانه معنیداری وجود داشت. ضرایب بتا بین کلیهی کارکردهای مدیریت استراتژیک منابع انسانی و نوآوری اداری از نظر آماری معنیدار بود و ضریب تورم واریانس برای متغیرهای پیش بین حداقل 33/1 تا 75/2 بود که نشان میدهد بین آنها هم خطی وجود نداشته و مدل رگرسیون معنیدار بوده است. نظرات اعضا در خصوص رابطهی کارکردهای مدیریت استراتژیک منابع انسانی با نوآوری اداری بر حسب مشخصات دموگرافیک یکسان بود.
نتیجهگیری: سازمانهای آموزشی، با اتخاذ کارکردهای منابع انسانی مناسب میتوانند زمینهی ظهور نوآوری سازمانی را فراهم نمایند
مریم انصاری؛ حسنعلی بختیار نصرآبادی؛ نصرت عباسی؛ مریم یعقوبی
دوره 8، (ویژه نامه ی مدیریت خدمات بهداشتی درمانی) ، اسفند 1390، ، صفحه 1129-1135
چکیده
مقدمه: تفکر فلسفی فعالیتی است که با تمرکز فکر، حساسیت، ادراک و پیوند بین آنها جهت فهم حقایق همراه است. تفکر فلسفی، مدیران را قادر میسازد تا در تصمیمگیریهای کل امور سازمان، کمترین خطا را مرتکب شوند و ترکیب مناسب و معقولی بین نیروی انسانی و کل سازمان برقرار نمایند. این امر میتواند متأثر از ویژگیهای دموگرافیک مدیران باشد. ...
بیشتر
مقدمه: تفکر فلسفی فعالیتی است که با تمرکز فکر، حساسیت، ادراک و پیوند بین آنها جهت فهم حقایق همراه است. تفکر فلسفی، مدیران را قادر میسازد تا در تصمیمگیریهای کل امور سازمان، کمترین خطا را مرتکب شوند و ترکیب مناسب و معقولی بین نیروی انسانی و کل سازمان برقرار نمایند. این امر میتواند متأثر از ویژگیهای دموگرافیک مدیران باشد. مقالهی حاضر با هدف تعیین میزان تفکر فلسفی در مدیران بیمارستان با ویژگیهای دموگرافیک آنان (نوع مدیریت، جنسیت و مدرک تحصیلی) انجام شده است.
روش بررسی: روش تحقیق حاضر مقایسهای بود. این پژوهش در نیمهی اول سال 1389 انجام شد. جامعهی آماری پژوهش شامل کلیهی مدیران بیمارستانهای آموزشی در سه ردهی مدیران ارشد، پرستاری و مدیران اداری دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود. نمونهگیری به صورت تصادفی ساده با انتخاب 5 بیمارستان از بین 11 بیمارستان آموزشی انجام شد. تمام مدیران این بیمارستانها به شیوهی سرشماری مورد سنجش قرار گرفتند. نمونهی آماری 80 نفردر نظر گرفته شد. جهت گردآوری دادهها از پرسشنامهی تفکر فلسفی محقق ساخته -برگرفته از مدل اسمیت-، استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری از آزمون t مستقل و تحلیل واریانس استفاده شد.
یافتهها: نمرهی تفکر فلسفی بر اساس ویژگیهای دموگرافیک مدیران در مردان 74 و در زنان 71 از 100 نمره بود. در واقع نحوهی تفکر فلسفی در مردان بیشتر از زنان بود. نمرهی تفکر فلسفی در هر سه ردهی مدیریتی به طور تقریبی یکسان بود و تفاوتی از نظر سمت مدیریتی مشاهده نشد. همچنین با استفاده از آزمون تحلیل واریانس تفاوت معنیداری بین تفکر فلسفی و مدرک تحصیلی مدیران یافت نشد (05/0 > P).
نتیجهگیری: بین تفکر فلسفی مدیران نظام سلامت و ابعاد آن (جامعیت، تعمق و انعطاف پذیری) با ویژگیهای دموگرافیک مدیران از قبیل جنسیت، مدرک تحصیلی و رستهی مدیریتی آنان تفاوت معنیداری وجود نداشت. در واقع، داشتن ذهنی فلسفی و پویا و برخورداری از انواع تفکر منطقی و خلاق، مشخصهای است که هر انسانی با هر شخصیتی میتواند آن را کسب کند.
پیمان یارمحمدزاده؛ سیدعلی سیادت؛ رضا هویدا؛ حسنعلی بختیار نصرآبادی
دوره 8، (ویژه نامه ی مدیریت خدمات بهداشتی درمانی) ، اسفند 1390، ، صفحه 1136-1145
چکیده
مقدمه: تحولات رو به رشد در هر جامعهای از دانشگاهها آغاز میشود. سرمایهی فکری از مهمترین تئوریهای مدیریتی است که سازمانهای دانش محور با استفاده از آن میتوانند بر اثربخشی و کارآیی خود بیفزایند. هدف از این پژوهش، تبیین مدل معادلهی ساختاری تأثیر فرایند تبدیل دانش بر مؤلفههای سرمایهی فکری در دانشگاههای دولتی اصفهان ...
بیشتر
مقدمه: تحولات رو به رشد در هر جامعهای از دانشگاهها آغاز میشود. سرمایهی فکری از مهمترین تئوریهای مدیریتی است که سازمانهای دانش محور با استفاده از آن میتوانند بر اثربخشی و کارآیی خود بیفزایند. هدف از این پژوهش، تبیین مدل معادلهی ساختاری تأثیر فرایند تبدیل دانش بر مؤلفههای سرمایهی فکری در دانشگاههای دولتی اصفهان بود.
روش بررسی: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و بررسی پدیدههای مستند و تکراری بود. جامعهی آماری شامل کلیهی اعضای هیأت علمی دانشگاههای دولتی شهر اصفهان (1472 نفر) در سال تحصیلی 90-1389 بود که حجم نمونه پس از مطالعهی مقدماتی و تعیین واریانس جامعه، با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای متناسب با حجم 205 نفر برآورد شد. ابزار جمعآوری اطلاعات، 2 پرسشنامهی استاندارد فرایند تبدیل دانش (26 سؤال) و پرسشنامهی محقق ساختهی مؤلفههای سرمایهی فکری (35 سؤال) بود که بر اساس مقیاس پنج درجهای لیکرت تنظیم شد. برای تعیین روایی صوری و محتوایی پرسشنامهها از نظرات متخصصین بهره گرفته شد و ضریب پایایی پرسشنامههای فرایند تبدیل دانش و سرمایهی فکری با استفاده از Cronbach's alpha به ترتیب 96/0 و 93/0 به دست آمد. دادهها با استفاده از نرمافزارهای آماری Amos Graphic و SPSS و در سطح استنباطی به روشهای Manova و مدل معادلهی ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج تحلیل Manova نشان داد که اجتماعیسازی و ترکیب دانش با هیچ یک از مؤلفههای سرمایهی فکری رابطهی معنیدار نداشت، اما مراحل ترکیب و برونیسازی دانش ارتباط معنیداری را با تمام مؤلفههای سرمایهی فکری نشان دادند. یافتههای حاصل از مدل معادلهی ساختاری نیز نشان داد که ضریب اثر مراحل فرایند تبدیل دانش بر مؤلفههای سرمایهی فکری معنیدار بوده است.
نتیجهگیری: در کل میتوان استنباط نمود که پیادهسازی فرایند تبدیل دانش علاوه بر اینکه در استخراج، سازماندهی، انتقال، تبادل و استفادهی مناسب از دانش موجود در سازمان و اعضای هیأت علمی مناسب است، میتواند در ارتقای سرمایهی فکری دانشگاهها نیز مؤثر باشد.
سوسن بهرامی؛ محمد حسین یارمحمدیان؛ سعید رجاییپور؛ حسنعلی بختیار نصرآبادی؛ ایرج کاظمی
دوره 7، ویژه نامه (همت مضاعف، کار مضاعف) ، اسفند 1389
چکیده
مقدمه: امروزه مدیران آموزش عالی با مشکلاتی نظیر فشارهای مالی، تغییرات سریع محیطی، رقابت با سایر مراکز آموزش عالی برای دستیابی به رتبهی علمی و پژوهشی بالاتر، جذب دانشجویان مستعدتر و اعطای استقلال بیشتر به اعضای هیأت علمی روبرو هستند و برای غلبه بر این مشکلات میتوانند از نوآوری در برنامههای درسی، ارایهی خدمات پشتیبانی و فرایند ...
بیشتر
مقدمه: امروزه مدیران آموزش عالی با مشکلاتی نظیر فشارهای مالی، تغییرات سریع محیطی، رقابت با سایر مراکز آموزش عالی برای دستیابی به رتبهی علمی و پژوهشی بالاتر، جذب دانشجویان مستعدتر و اعطای استقلال بیشتر به اعضای هیأت علمی روبرو هستند و برای غلبه بر این مشکلات میتوانند از نوآوری در برنامههای درسی، ارایهی خدمات پشتیبانی و فرایند یاددهی- یادگیری کمک بگیرند. این مقاله درصدد بررسی نوآوری اداری و تکنیکی در دانشگاههای علوم پزشکی و غیر علوم پزشکی بوده است.روش بررسی: در این پژوهش توصیفی- تحلیلی، جامعهی آماری شامل کلیهی اعضای هیأت علمی دانشگاههای دولتی استان (1830 نفر) بود که با روش نمونهگیری طبقهای تصادفی 480 نفر در سال 1389 انتخاب شدند. ابزار تحقیق شامل پرسشنامهی استاندارد Hongming و همکاران بود که روایی آن با استفاده از روایی محتوایی و صوری و پایایی آن با استفاده از محاسبهی ضریب Cronbach’s alpha (92/0 = r) تأییدگردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار 18SPSS و در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی صورت گرفت.یافتهها: میانگین نمرات نوآوری اداری و نوآوری تکنیکی در دانشگاههای دولتی استان، کمتر از سطح متوسط بود و فواصل اطمینان نشان داد که به احتمال 99 درصد میانگین نمرات نوآوری اداری بین 17/4 و 5/4، نوآوری تکنیکی بین 47/4 و 8/4 و نوآوری سازمانی بین 3/4 و 6/4 بوده است. از طرفی بین میانگین انواع نوآوری سازمانی در دانشگاهها بر حسب مشخصات دموگرافیک تفاوت معنیداری مشاهده شد، به طوری که نوآوری اداری در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بیشتر از سایر دانشگاههای دولتی استان و نیز این نوع نوآوری در اعضای هیأت علمی با سابقهی کار 1 تا 10 سال بیشتر از 11 تا 20 سال بوده است. از طرفی نوآوری تکنیکی دانشگاه صنعتی بیشتر از سایر دانشگاههای دولتی استان بود. این نوع نوآوری در اعضای هیأت علمی با مرتبهی دانشیاری کمتر از سایر اعضا بود و نیز نوآوری تکنیکی در اعضای هیأت علمی با سابقهی کار 1 تا 10 سال بیشتر از 11 تا 20 سال بوده است.نتیجهگیری: دانشگاهها باید به گونهای مدیریت و رهبری شوند که نوآوری به عنوان یک فرهنگ و بخش طبیعی فعالیتهای روزانه درآید و به عنوان دانش افزوده برای همهی اعضای هیأت علمی و دانشکده مطرح شود. توانایی تسریع در انتشار و تبدیل این دانش به سرمایه که محرکی برای بهبود آموزشی می باشد، امری ضروری است.واژههای کلیدی: نوآوری سازمانی؛ سازمان و مدیریت (بهداشت و درمان)؛ دانشگاهها.